عوامل عمده در تعیین نرخ ارز
عوامل عمده در تعیین نرخ ارز
معادلات داخلی و خارجی در تعیین نرخ ارز نقش ویژه دارند
قدرت پول ملی و ارزش برابری آن از موضوعات تعیینکننده در مناسبات اقتصادی امروز جهان است.
فارغ از استفاده ابزاری از پول در تعیین قیمت کالا و خدمات تجارت بینالمللی، سالیان درازی است که معاملات خود پول (ارز) بازاری مستقل و هیجانبرانگیز برای خود دست و پا کرده است. تقابل پولها در جهان بیانگر برآیند مجموعه عواملی است که قابلیت و اهمیت آنها را تعیین میکنند. واکاوی اینکه چرا ارز یک کشور قدرتمندتر از ارز کشور دیگری است، خود پرده از شگفتیهای تامل برانگیزی برمیدارد که هریک به نوبه خود منبعث از ساختارهای مدون و قانونمندی در حوزه سیاستهای پولی، مالی و تجاری در تعامل دقیق با انعطافپذیریها یا ثبات سیاستهای خارجی، منطقهای و بینالمللی هر کشور است.
فارغ از فاکتورهای اصلی در ارزشگذاری نرخ ارز همچون «برابری قدرت خرید»، «تراز پرداختها»، «پول و داراییهای ارزی»، «برابری نرخ بهره» و عواملی از این دست که تاثیرات بلندمدت و تعیینکنندهای را برعهده دارند، برخی شیوههای ارزشگذاری بهصورت یک حراج روزانه و صرفنظر از حجم مبادلات در تعیین نرخ ارز به کار گرفته میشوند. از جمله این شیوهها روش تعیین نرخ ارز در حد (Fixed Currency rate) است. این شیوه تنها در بازار ارز اروپا رایج است که بهطور روزانه و از طریق یک حراج مزایده باز (Open market) تعیین میشود. پیشنهادهای خرید و فروش معاملهگران بهطور آشکار اعلام شده و نشان داده میشود. بالاترین پیشنهاد خرید و پایینترین پیشنهاد فروش برای محاسبه میانگین روزانه تعیین نرخ ارز به کار برده میشود.
در بازار ارز هریک از فعالان بازار از جمله شرکتها و بانکها نیز خود روزانه به ارائه نرخهایی متفاوت براساس داراییها و پرتفوی ارزی خود میپردازند. در شهر فرانکفورت بندر تجاری و مالی بزرگ آلمان نیز روزانه نرخ ارز مرجع اروپا تعیین میشود. این شیوهها هریک بهطور محلی و منطقهای خود مرجعی قابل استناد هستند. تعیین نرخ ارز به این شیوه از سوی بانکهای اروپایی گاهی بهعنوان دقیقترین نرخ ارز مد نظر قرار میگیرد و در معاملات بین بانکی از آن استفاده میشود.
اما مهمترین عوامل پایه در تعیین برابری ارزهای جهان براساس برخی تئوریها به 3 شکل:
1 - مدلهای معامله قسمتی (Partial equilibrium models)
2 - مدل معاملات عمومی (general equilibrium models)
3 - نامعادلات یا مدلهای هیبریدی (disequilibrium or hybrid models) تعریف و بررسی شدهاند.
در مدل معادلههای قسمتی ارتباط «برابری قدرت خرید» (Purchase power parity) که تنها بازارهای کالا را شامل میشود، همچنین «برابری نرخ بهره پوشش یافته» (Covered interest rate parity)
برابری بهره پوشش نیافته (uncovered interestrate parity) که بازار داراییها را بررسی میکند و مدل معاملات خارجی که مهمترین عامل تعیین نرخ برابری ارز را «تراز پرداختها» میداند، مورد بررسی قرار میدهد.
مدلهای عمومی تعیین نرخ ارز، معاملات بازار کالا، بازارپول و تراز پرداختها را نیز شامل میشود. ترکیب معادلات پولی با تعدیل قیمت و تعدیل خروجی به سوی معادلات بلندمدت که به معادلات پولی هیبریدی در کنار «برابری قدرت خرید» یا «برابری بهره پوششنیافته» تعبیر میشود. تراز پرداختها در این تحقیقات به عنوان پایه اصلی معادلات تعیین نرخ ارز به شمار میآید.
برابری قدرت خرید
«برابری قدرت خرید» به عنوان یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار در تعیین نرخ ارز به شمار میرود. این مکانیسم در شرایطی به کارآیی قابل قبولی در تعیین نرخ ارز میرسد که قیمتهای کالا در دو کشور واقعی بوده و فارغ از مشکلات واردات و صادرات، کیفیت محصولات نیز یکسان باشد.
رابطه برابری قدرت خرید به تئوری تعیین نرخ ارز از طریق فرضیات رفتار واردکنندگان و صادرکنندگان در پاسخ به تغییرات مربوط به هزینه سبدهای بازار ملی تبدیل شده است. در واقع زمانی که یک کالا در کشوری یک قیمت و در کشور دیگر بهای دیگری دارد، انگیزه سوداگری، بازرگانان را به خرید این کالا با قیمت کمتر و فروش آن با قیمت بالاتر وا میدارد. این قانون تفاوت قیمت میتواند به برابری قدرت خرید (PPP) منتج شود، ضمن اینکه معادله سبد کالاها در بازار کشورها را نیز تبیین میکند. در خصوص کالاهای ویژه تکنرخی در سطوح بینالمللی، انتظار میرود آربیتراژ آنها بیش از آنکه بر سبد بازار کالا و خدمات تاثیر بگذارد، بر نرخ ارز تاثیر خواهد داشت. برابری قدرت خرید
(Purchase Power Parity) از یک قانون ویژه و در عین حال ساده منتج میشود. به طور مثال اگر یک موز در آمریکا یک دلار و در اسپانیا 133 «پزوتا» (واحد پول سابق اسپانیا) معامله شود، نرخ برابری دلار آمریکا در مقابل این ارز یک به 133 است. این قانون به قانون تکنرخی کالا (Law of one price) موسوم است که از مقایسه نرخ خرید یک کالا در دو کشور میتوان به برابری ارزهای آنها پی برد. در این میان دلایلی وجود دارد که همیشه «برابری قدرت خرید» کارآیی تمام و کاملی ندارد.
از جمله اینکه قانون تکنرخی کالا در کوتاهمدت انجامپذیر نیست. قانون تکنرخی نیازمند آربیتراژ کامل کالا است. این بدین معنی است که اشخاص قادر باشند که هر کالایی را وارد و صادر کنند. این کالا باید در عین یکسان بودن از لحاظ کیفی در کشورهای مختلف، قیمتهای مختلفی داشته باشد. فرض این شرایط در کوتاهمدت دشوار است. از سویی بازار داخلی کشورها به دلیل تعدد وجود خردهفروشها و واسطههای فروش، با تفاوت قیمت روبهرو است. دیگر اینکه فرض بر این است که دولتها در تعرفههای گمرکی، سهمیههای تجاری، مالیات و شرایط محدودکنندهای از این دست دخالت نکنند.
از سویی دیگر «برابری قدرت خرید» به دلیل برخی کالاهای مهم غیرقابل تجارت و تفاوت بهرهوری در بخشهای مختلف کشورها نمیتواند در درازمدت به عنوان شاخص تعیینکننده در برابری ارزها باشد. این بدین معنی است که همواره در کشورها یک تفاوت دائمی در سطح قیمتها وجود دارد که از طریق نرخ ارز نیز قابل جبران نیست. همانطور که سلیقهها نیز دستخوش تغییر میشوند، نرخ ارز نیز تغییر میکند. از سویی ساختار بازارها نیز ممکن است تغییر کند و معادلات تعیین نرخ نیز به هم بریزد. در این میان موارد کمی وجود دارد که شاخص PPP در کوتاهمدت نیز قابل اعتنا است. در این صورت اقتصاد با شرایط تورمی شدید دست به گریبان است و ارز داخلی (پول ملی) توانایی ارزشگذاری قیمتها را ندارد و بنگاههای اقتصادی ترجیح میدهند که اقتصاد خود را دلاریزه کنند.